logo
امروز : یکشنبه ۲۹ تیر ۱۴۰۴ ساعت ۷:۲۶
[ شناسه خبر : ۴۶۹۳۴ ] [ مدت زمان تقریبی برای مطالعه : 4 دقیقه ]
خدا پشت و پناهت؛

پسرم رفت، اما سرافرازی‌اش ماند

پسرم-رفت،-اما-سرافرازی‌اش-ماند
مادر می‌گوید: او تنها فرزندم نبود، تمام جان و امیدم بود. از لحظه‌ای که پا به این دنیا گذاشت، با هر خنده‌اش روح می‌گرفتم و با هر مریضی‌اش جانم به لب می‌رسید. وقتی گفت می‌خواهد برای دفاع از وطن و لبیک به ندای رهبرش برود فقط گفتم «خدا پشت و پناهت».

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «موج‌رسا»؛ معصومه مولایی مادر شهید گرانقدر مجید قاسمی مقتدر و استوار درباره فرزند شهید خود می‌گوید اکنون در خانه نشستم و به عکس مجید خیره شده‌ام و با او صحبت می‌کنم و این کار هر روز من است.

بیشتر بخوانید

یکی از چشم‌هایم از قبل مشکل داشت این چند روز چشمانم دیگر سو ندارند گریه من به خاطر دلتنگی یک مادر به فرزند است وگرنه می‌دانم شهادت افتخار است که آن هم نصیب فرزند من شد.

شهید مجید قاسمی دو بار به سوریه رفته بود 

دو بار زمانی که داعش در سوریه بود به سوریه رفت و سه ماه در آنجا ماند و بعد آمد گویی قسمت این بود در شهر خود شهید شود.

خدا را شاکرم به خاطر نعمتی که داد و همان نعمتی که گرفت، مجید واقعاً پسر خوب و مؤدبی بود، ندیدم با من تندی کند یا حرف بر روی حرفم آورد.

پدر شهید مجید قاسمی نزدیک دو سال است که دار فانی را وداع گفته است در این مدت هر زمان که مرخصی بود یا شیفت نداشت عصر به من سر می‌زد و با هم نماز مغرب و اعشاء را می‌خواندیم.

اکنون که نماز مغرب می‌شود رو به عکس مجید کرده و می‌گویم جان مادر وقت نماز است بیا با هم نماز بخوانیم.

فرزندم واقعاً گل بود آن را من نمی‌گویم دوستانش، همسایگان و آشنايان می‌گویند اخلاقی بی‌نظیر داشت با کسی تندی نمی‌کرد و بسیار سر به زیر بود.

دخترش زینب بی‌تاب پدر است 

در کارهای منزل به همسرش کمک می‌کرد، زمانی که میهمانی دعوت بودیم دو دخترش به نام ریحانه یک و نیم و زینب ۶ ساله را کنار خود می‌نشاند اول غذای آنان را می‌داد بعد دامادهایم به شوخی می‌گرفتند، مجید وقت کردی خودت هم غذا بخور بعد خودش غذا می‌خورد از روزی که شهید شده است دخترش زینب بی‌تابی پدر را می‌کند کم غذا شده و می‌گوید بابایم را می‌خواهم او بیاید به من غذا بدهد و هر نذری که از در می‌آید می‌گوید نمی‌خورم چشم به در می‌دوزد و می‌گوید پدرم بیاید.

نمیدانم فرزندم کجا شهید شده است.

مادر خستگی فرزندش را از چشمانش می‌خواند 

آخرین بار به منزل ما آمد خیلی خوشحال شدم گفتم پسرم مجید بعد دو هفته آمدی، خوش آمدی بنشین مادر دور سرت بگردد از بس این چند روز نبودی دلتنگت شده‌ام.

 همراه دو خواهر خود سر سفره نشست هیچ نگفت سرش را پایین انداخت و فرزندم این چند روز خسته شده بود می‌دانستم که خسته است مادران خسته بودن فرزندان خود را از چشم‌هایشان می‌خوانند فردای همان روز خبر آمد مجید و چند نفر دیگر از همرزمان او به شهادت رسیدند.

به مظلومیت امام حسین (ع) گریه کردم

خبر را شنیدم گریه کردم نه به خاطر پسرم به مظلومیت امام حسین (ع) و حضرت زینب (س) گریه کردم پسرم ارادت خاص به ائمه اطهار داشت و هر جا در سختی بود از امام حسین (ع) و دیگر امامان یاری می‌خواست.

فرزندم را در راه انقلاب و رهبر داده‌ام و به آن افتخار می‌کنم و شهید مجید قاسمی اسوه اخلاق و ادب بود در زمینه ورزش کشتی خوش درخشیده و دارای اسم و رسم ویژه بود.

امروز فرزندم در کنار شهدا آرمیده

امروز فرزندم در کنار شهدا آرمیده، و من مانده‌ام با قاب عکسش و دلی که هر شب برایش تنگ می‌شود. اما همین دل، پر از آرامش است چون می‌دانم خون پسرم پای شجره طیبه انقلاب ریخته شد برای سرفرازی ایران، برای لبخند رهبرم، برای برافراشتن پرچم ولایت بر قله‌های عزت که خداوند سایه رهبر را از سرمان کم نکند.

من یک مادر شهیدم. زخم فراق را هر شب با یاد رهبرم التیام می‌دهم. وقتی صدای حضرت آقا را می‌شنوم، انگار پسرم زنده می‌شود لبخند می‌زند و می‌گوید؛ «مادر! ارزشش را داشت». کاش هزار جان داشتم و هزار فرزند، تا همه را فدای رهبرم کنم. دل‌تنگم، اما سرافرازم... پسرم را دادم، اما عزتم را گرفته‌ام.

پسرم رفت، اما سرافرازی‌اش ماند...

او تنها فرزندم نبود، تمام جان و امیدم بود. از لحظه‌ای که پا به این دنیا گذاشت، با هر خنده‌اش روح می‌گرفتم و با هر مریضی‌اش جانم به لب می‌رسید. وقتی گفت می‌خواهد برای دفاع از وطن و لبیک به ندای رهبرش برود، دلم لرزید… اما جلوی اشک‌هایم را گرفتم و فقط گفتم؛ «خدا پشت و پناهت». امروز، قاب عکسش را به سینه می‌فشارم و جای خالی‌اش را با یاد شجاعتش پر می‌کنم. هر شب قبل از خواب، با چشمانی اشک‌بار می‌گویم؛ «پسرم تو رفتی اما نامت در تاریخ ماند و مادرت تا همیشه به بودنت افتخار خواهد کرد».

انتهای خبر/

نظرات
[ نام : مقدم ] [ ۰۱:۰۸ - ۱۴۰۴/۰۴/۲۸ ]
سلام عرض ادب و احترام به شما مادر والا مقام شهید مجید قاسمی خداوند صبر تان بده همه ما به شهدا مدیون هستیم و افتخار میکنیم روحشان شاد و یادشان گرامی
[ نام : محمود ] [ ۰۸:۲۱ - ۱۴۰۴/۰۴/۲۸ ]
سلام شهید مجید قاسمی افتخار ونامدار روستای یامچی بود وهست تا قیامت
فرم ارسال نظر